معرفی جلد دوم کتاب | «به قول پروانه»
دوشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۴۱
جلد دوم کتاب «به قول پروانه»، روایت خاطرات "مریم قزوینی" از زنان امدادگر استان قزوین در منطقه جنگی است که برای نخستین بار سال 1396 با یک هزار نسخه به چاپ رسیده است.
به گزارش نوید شاهد استان قزوین، جلد دوم کتاب «به قول پروانه» روایت خاطرات مریم قزوینی از زنان امدادگر استان قزوین است که این کتاب نخستین بار سال 1396 در یکصد صفحه و یک هزار نسخه به چاپ رسیده است.
این کتاب با مصاحبه رقیه رجبی، تدوین زینتالسادات موسوی، دبیر مجموعه روحالله شریفی، ناشر صریر و به کوشش ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان قزوین منتشر شده است.
کتاب فوق، خاطرات مریم قزوینی یکی از زنان امدادگر استان قزوین است که هجدهم مهر 1341 در شهر قزوین به دنیا آمد. محل خدمت وی در منطقه جنگی در بیمارستان سینا در کوت عبدالله بوده است.
در بخشی از خاطرات قزوینی در کتاب یاد شده آمده است:«... پرستاری این مجروحان کار دشواری بود. برای کنترل بهتر بخش آنها را مجزا کرده بودیم. حرکات و صحبتهای غیرمعمول و غیرمنطقی زیادی داشتند. دست خودشان نبود و ناگهان شیشه پنجره را به خیال جنگ با دشمن فرضی میشکستند و در بخش فریاد میزدند.
گاهی بیدلیل ساعتها میخندیدند یا بلند بلند گریه میکردند. چند باری هم برایمان مداحی خواندند که نمیتوانستیم بفهمیم در چه حالی هستند. شادند و متوجه شرایط اطرافشان هستند یا سرخود و بیدلیل نوحه میخوانند.
ولی از همه اینها زجرآورتر مواقعی بود که با صدای آرام به واگویه میپرداختند. دقیق که میشدی میشنیدی که دارند با عزیزان و فرزندان خود درد و دل میکنند ...»
همچنین در مقدمه این کتاب آمده است: «آنچه پیش روی شماست حاصل سه سال تلاش برای گفتگو با امدادگران قزوین است. زنان صبوری که در روزهای سخت جنگ، رزمندگان مجروح را تنها گذاشتند. آنها سالیانی پیش ساک سفر بربستند و راهی دیار خطر شدند تا در سلوکی زینبی، جنگ را با همه زشتیها و زخمهایش زیبا ببینند.
آنها مرحم بودند، آنها مرهم دردهای خستهجانان بودند. شاید اگر آنان نبودند بخشی از خاطرات بچههای جنگ شهید و یا در برابر هجوم ناجوانمردانه و بیرحم زخم تاولهای شیمیایی تسلیم میشد. شاید اگر نبودند سروقامتی دیگر برزمین میافتاد. آنها هر کس را که زنده کردند یا زنده نگه داشتند «قومی را حیات بخشیدند» درود بر آنها.
آنچه پیش روی شماست انعکاس روزگار دختران جوانی است که حالا گرد پیری بر چهرهشان نشسته اما همچنان زندگی در آن روزهای خاک و خونآلود را فراموش نشدنی و به مثابه زیستن در قطعهای از بهشت میدانند.»
نظر شما